وسوسه



*** این پست مربوط به مدتی پیش است که به علت مشکلاتی الان منتشر میشه ***
وسوسه یا آزمایش؟
نمی دونم چرا اکثرا اینجوریه: پس از اینکه تصمیمی میگیرم شرایطی پیش میاد که ... اصلا ولش کن
این آخرینشه:
پس از اینکه تصمیم گرفتم دانشگاه اولویت اصلی من باشه و بتوانم پس از 7 سال بودن در شرکتی با میانگین 50 ساعت کار در هفته،  برم دانشگاه با 16 ساعت کار موظفی در هفته و یک نفسی بکشم دو پیشنهاد عالی در کمتر از 1 ماه بهم شد: اول اینکه از جانب شرکت پیشنهاد مدیریت پروژه ای که در آن هستم را دادند که می تونه تجربه متفاوتی باشه. رد کردنش چندان خیلی سخت نبود ولی آسان هم نبود. چندی بعد پیشنهادی وسوسه انگیز داشتم: مدیریت مرکز رایانه کارخانه فولاد اکسین -که به تازگی شروع به کار کرده- برای استقرار سیستم هاش. این یکی واقعا دندون گیر بود. تجربه ای که شاید هرگز دیگه حتی بهم پیشنهاد نشه.
الان که مدتی است از آن زمان گذشته از اینکه آرامش و آسایشم رو ترجیح دادم احساس مباهات می کنم ولی پنهان نمی کنم که پیشنهاد دوم را واقعا دوست داشتم و قطعا تجربه مفیدی می بود و شاید زمانی حسرتش رو بخورم.


دیدگاه های کاربران

1 نظر برای "وسوسه"

ناشناس گفت...

دل یک دله کردن خیلی مهمه.با زندگی و هدفها.


۹ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۲۳:۱۷

ارسال یک نظر

 

پست های پرطرفدار

بالای صفحه طراحی © 2010 |طراحی شده توسط Platinum Theme تبدیل شده به بلاگر HackTutors . بهینه شده برای زبان فارسی توسط مجتبی ستوده