2- هدف



یادمه سالها - حدودا 10 سال- پیش تصمیم گرفتم استاد دانشگاه بشم. در این مدت افتان و خیزان حرکت کردم: گاهی این هدف بنظرم بعید میرسید، گاهی نا امید میشدم و گاهی هیجان زده. حتی به فکر مهاجرت افتادم. چند سال اخیر را در یک شرکت معتبر کار کردم و همزمان درسم را ادامه دادم. در کار نسبتا موفق بودم، اما به قیمت تاخیر در اتمام درسم.
الان دیگه تصمیم دارم بشکل جدی هدفم را دنبال کنم.
[ادامه مطلب...]


شروع



می خواستم پس از دفاع وبلاگ نویسی را شروع کنم، با یکی از دوستان که سابقه وبلاگ نویسی داشت هم مشورت کردم، اما نشد. یعنی این سوال "که چی بشه" نگذاشت.
بارها نوشته های دیگران خصوصا چپ کوک، بودن و مجازی بودن و توکای مقدس مرا به نوشتن ترغیب کرده بود، اما هر بار به بهانه ای طفره رفتم.
چند شب پیش با همسرم برای شام بیرون رفتیم. بعد از شام در هوایی که - بالاخره-  سرد شده بود قدم زدیم. در حالیکه کز کرده بودم و دستم رو توی جیب بادگیرم مشت کرده بودم و بخار نفسم در میان دیگر بخاراتی - که در اثر نور پروژکتورهای پارک نارنجی شده بودند- بالا میرفت و محو میشد، تصمیم گرفتم بنویسم.
از تمام افراد فوق ممنونم.
[ادامه مطلب...]


 

پست های پرطرفدار

بالای صفحه طراحی © 2010 |طراحی شده توسط Platinum Theme تبدیل شده به بلاگر HackTutors . بهینه شده برای زبان فارسی توسط مجتبی ستوده